افطاء

لغت نامه دهخدا

افطاء. [ اِ ] ( ع مص ) طعام خورانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اطعام کردن. ( از اقرب الموارد ). || بسیار جماع کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دشوارخوی گردیدن بعد نیکویی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بدخلق شدن پس از خوش خویی. ( از اقرب الموارد ). || فراخ حال شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گشاده حال گردیدن. ( از اقرب الموارد ).

افطاء. [ اَ طَءْ ] ( ع ص ) مرد برآمده سینه درآمده پشت. مؤنث : فَطْآء. ج ، فُطْء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مرد پهن بینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). افطس. افط. ( آنندراج ). نای بینی فرونشسته. ( تاج المصادر بیهقی ). نای بینی پهن و فرونشسته. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).

پیشنهاد کاربران