افشرده گر. [ اَ ش ُ دَ / دِ گ َ] ( ص مرکب ) عصار. ( آنندراج ) ( اوبهی ) ( لغت فرس اسدی ). عصاره و شیره گیر. ( فرهنگ شعوری ). روغن گر. روغن گیر.( یادداشت مؤلف ). و رجوع به افشره و افشره گر شود.