افشرج

لغت نامه دهخدا

افشرج. [ اَ ش ُ رَ ] ( معرب ، اِ ) معرب افشره. آن را از گیاه آب داری می گیرند. گیاه را می کوبند و عصیر آنرا بدون آنکه بجوشانند در آفتاب قرار میدهند تا بصورت رب درآید. ( از بحرالجواهر از یادداشت مؤلف ). و رجوع به افشره ، و ابن بیطار شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) آبی که از فشردن میوه ها گیرند عصار. مایعی که بوسیل. فشار از میوهها استخراج کنند .

فرهنگ عمید

= افشره

پیشنهاد کاربران

بپرس