افشاردن

لغت نامه دهخدا

افشاردن. [ اَ دَ ] ( مص ) شپلیدن. ( از آنندراج ). فشار دادن. ( ناظم الاطباء ) :
بمستی و بهشیاری بگاه خواب وبیداری
همی تا از منش پالان و افسارست افشارم.
سوزنی.
آرزو دارم که در آغوش تنگ آرم ترا
هرقدر افشرده ای دل را بیفشارم ترا.
؟ ( از آنندراج ).
|| منضغط کردن. || خلانیدن. || بزشتی و بیهوده سخن گفتن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شپلیدن فشار دادن یا خلانیدن

فرهنگ عمید

= افشردن

پیشنهاد کاربران

واکاویِ واژه یِ ( فشار، افشردن، افشاردن ) :
1. بررسی تکواژها:
1. 1 - پیشوندِ ( اف ) :پیشوندِ ( اف ) پیشوندِ جدایی ناپذیر در زبانِ پارسی است؛:بمانندِ واژه ( افزودن ) .
1. 2 - شُر/شار: بُن کنونیِ کارواژه یِ ( شُردن/شاردن ) است. اگر برایتان جای بسی شگفتی است که چرا این کارواژه دوریخت دارد، آن را با کارواژه یِ ( شمُردن/شماردن ) همسنجی کنید، که در آن ( شِ ) پیشوند است و آنچه می ماند: ( مُردن/ماردن ) هست. ( بهتر و سزاوارتر است که از کارواژه " ماردن" بهره بگیریم تا "مُردن"؛چراکه ما در زبان پارسی کارواژه "مُردن" با بُن کنونیِ "میر" داریم که نباید با کارواژه بالا با بُن کنونیِ "مار" یکی پنداشته شود. )
...
[مشاهده متن کامل]

1. 3 - دَن:نشانه یِ مصدری
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
2. کارواژه ( شُردن/شاردن ) با واژگانِ ( شار، شاره، شارِش ) خویشاوندی دارد. واژه "افشاردَن یا افشُردن"، " بالا بُردنِ جریان یا شار " را بازنمایی می کند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3. پیشنهادِ واژه:
در زبانِ آلمانی به مدارهای برقی/الکتریکی، schaltkreis و در زبانِ انگلیسی circuit می گویند. ( Kreis ) در زبانِ آلمانی به چمِ ( دایره ) و پیشوندِ ( cir ) در واژه ( circuit ) نیز نشاندهنده یِ دوری بودن است ؛چنانکه در واژه ( circle ) به چمِ ( دایره ) نیز دیده می شود. ( Kreis ) در ( schaltkreis ) و ( cir ) در ( circuit ) به "دوری بودن" یا "بسته بودن" مدارهای الکتریکی اشاره دارد.
پیشوندِ ( دوری، گِردی ) در زبانِ پارسی ( پَر ) هست بمانندِ واژه یِ ( پَرهون =دایره ) .
واژه ( schalt ) در زبانِ آلمانی از کارواژه یِ ( schalten ) به چمِ ( =معنایِ )
1 - to go or push against the stream, direct, regulate
2 - to push, impel ( espec. a ship ) , set a - going, drive
3 - to direct, rule
گرفته شده است ( در زبانِ آلمانیِ کنونی schalten به چمِ "روشن کردن ( لامپ ) " نیز می باشد ) .
از دیدِ من به دو دلیلِ چمارشناختی ( =معناشناختی ) و ریختشناسی دو کارواژه یِ ( schalten شالتِن ) در زبانِ آلمانی و ( شاردَن ) در زبانِ پارسی از یک بُن و ریشه می باشند ( دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهایِ آریایی - اروپایی رواگمند ( =رایج ) بوده است ) .
بنابراین واژه پیشنهادیِ من به جایِ واژه ( مدار ) ، ( پَرشار یا پَرشاره ) است. واژگانِ دیگر همچون ( شارگرد و. . . ) را نیز می توان در این زمینه بکاربرد. فراموش نکنید که ( شارگرد ) صفت است و نَه نام.
افزون بر این، ما می توانیم کارواژه یِ ( پَرشاردن یا پَرشُردن ) را به چمِ ( مداربندی کردن ) بکار ببریم. فراموش نکنید ( پَر ) پیشوندِ جدایی ناپذیرِ زبان پارسی است.

بپرس