افسرخدائی. [ اَ س َ خ ُ ] ( حامص مرکب ) پادشاهی. صاحب افسری. تاجداری : عقل را در بندگیش افسرخدائی داده ام ایتکینی بوده و الب ارسلان آورده ام.خاقانی.