افساندن. [ اَدَ ] ( مص ) گرد سبوس و جز آن از غله دور کردن. ( شرفنامه منیری ) ( مؤید الفضلاء ). گرد و جز آن که بر جامه و امثال آن نشسته باشد دور کردن. ( شرفنامه منیری ) ( مؤید الفضلاء ). افسانیدن. ( شرفنامه ) ( مؤید ). فسانیدن. ( شرفنامه منیری ). در زفانگویا مذکور است اگر همزه را حذف کنند بکسر «فا» خوانند. ( مؤید الفضلاء ).