افسال

لغت نامه دهخدا

افسال. [ اِ ] ( ع مص ) هیچکاره ساختن رخت را. || بچه خرمابن را از مادر جداکرده جای دیگر نشاندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ناسره و ناروا گردانیدن درهم را. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران