افسائیدن. [ اَ دَ ] ( مص ) رام کردن. افسون کردن. افساییدن. فسائیدن. با الفاظ جادوئی یا دعا حیوانی را منقاد و رام کردن. بعزیمت مار را مطیع کردن. به افسون تسخیر و رام کردن. مسحور کردن. مسخر کردن. ( یادداشت مؤلف ). فسائیدن ، یعنی مالیدن و راست و رام گردانیدن چنانکه گویند: مارافسائی ، یعنی افسونگری. بحذف همزه و کسر فاء نیز گویند. ( مؤید ) : چون بیفسایدم چو مار غمی بر دل من چو مار بگمارد.
مسعودسعد.
زمان کینه ورش هم بزخم کینه اوست بزخم مار بود هم زمان مارافسای.