افریقی

لغت نامه دهخدا

افریقی. [ اِ ] ( ص نسبی ) این نسبت است به افریقیه که شهر بزرگ و معروفی است از بلاد مغرب بنزدیک اندلس که در زمان عثمان بن عفان بدست مسلمانان گشوده شد و گروهی دانشمندان از آن سرزمین برخاستند. ( از لباب الانساب ). صاحب لباب الانساب اضافه میکند که ابوسعد گفته است : «افریقیه » شهری است از بلاد مغرب نزد اندلس و این درست نیست و حق آنست که «افریقیه » نام تمام آن بلاد یعنی شام و عراق و الجزیره است که شامل شهرهای بسیاری است و در آغاز کرسی و حاکم نشین آنها «قیروان » بود که شهری اسلامی است و سپس از آنجا به «المهدیه » انتقال یافت که آن هم شهری اسلامی است و آنرا «المهدی » جد علویان مصر بنا کرد. و همچنین این گفته ابوسعید که افریقیه نزد اندلس است ، استوار نیست زیرا میان اندلس و آنجا فاصله بسیار و مسافت بعیدی است. ( از لباب الانساب ).

افریقی. [ اِ ] ( اِخ ) سحنون بن سعید التنوخی مکنی به ابوسعید از فقهای اصحاب مالک که مدتی با او مجالست داشت و مذهب مالکی بوسیله وی در مغرب انتشار یافت. او در ماه رجب سال دویست و چهل یا چهل و یک درگذشت. ( از لباب الانساب ).

افریقی. [ اِ ] ( اِخ ) محمدبن احمد ملقب به المتیم و مکنی به ابوالحسن. او راست : کتاب اشعار الندماء وکتاب الانتصار للمتنبی و جز آن. او را دیوان اشعار بزرگی نیز هست ، من او را در بخارا بحال شیخوخت و در سیمای اهل حرف دیدم. او متطبب بود و از نجوم نیز اطلاع داشت لیکن پیشه ای که بدان اعتماد داشت شاعری بود و از اشعار خودش که بر من انشاد کرد؛ ابیات زیر بود:
و فتیة ادباء ما علمتهم
شبهتهم بنجوم اللیل اذ نجموا.
و نیز ابیات زیر از اشعار اوست که بر من انشاد کرد:
تلوم علی ترکی الصلوة حلیلتی
فقلت اغربی عن ناظری انت طالق
فواﷲ لاصلیت للّه مفلسا
یصلی له الشیخ الجلیل وفائق.
( از یتیمةالدهر ج 4 ص 81 ).
که افریقی ار گم شد از رای و راه
ز بدبختی آورد بر خود سپاه.
( گرشاسب نامه ص 226 ).

فرهنگ فارسی

محمد بن احمد ملقب به المتیم و مکنی به ابو الحسن .

پیشنهاد کاربران

بپرس