افریشم. [ اَ ش َ ] ( اِ )ابریشم. ( ناظم الاطباء ). بر وزن و معنی ابریشم است. گویند مقراض کرده و سوخته آن را در معاجین خوردن تن را فربه سازد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از هفت قلزم ). بمعنی ابریشم است. ( غیاث اللغات ). || تار ابریشمی که در آلات موسیقی بکار میبرند. ( ناظم الاطباء ).