افرید

/~Afarid/

لغت نامه دهخدا

( آفرید ) آفرید. [ ف َ ] ( ن مف مرخم ) مخفف آفریده در اعلام و اسماء مرکبه ، چون به آفرید و دادآفرید و گردآفرید و ماه آفرید :
یکی خوب چهره پرستنده دید
کجا نام او بود ماه آفرید.
فردوسی.
چو هنگامه زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید.
فردوسی.
ابا خواهر خویش به آفرید
بخون مژه هر دو رخ ناپدید.
فردوسی.
سرودی به آواز خوش برکشید
که اکنون تو خوانیش دادآفرید.
فردوسی.
بیامد به نزدیک گردآفرید
چو دخت کمندافکن او را بدید...
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( آفرید ) ( اسم ) در ترکیبات بمعنی آفریده آید : به آفرید ماه آفرید گرد آفرید .
مخفف آفریده

فرهنگ عمید

( آفرید ) ۱. = آفریدن
۲. آفریده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): به آفرید، دادآفرید، گردآفرید، ماه آفرید.

پیشنهاد کاربران

آفرید، یعنی با کلمه خلق کرد فرق دارد
خرد به کار آید که خداوند آفرید نه خلق کرد
خلق کردن آفریدند
خلق کرد
وری
خلق

بپرس