افروزه

/~afruze/

معنی انگلیسی:
punk, wick, filament

فرهنگ اسم ها

اسم: افروزه (دختر) (فارسی) (تلفظ: afruze) (فارسی: افروزه) (انگلیسی: afruze)
معنی: افروز، شهاب، تابان و سوزاننده، آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

( آفروزه ) آفروزه. [زَ / زِ ] ( اِ ) فروزینه. گیره. آتش زنه :
کنم ز آتش طبع تو آفرازه بلند
ز آفرین تو گر باشد آفروزه من.
سوزنی.
|| فتیله چراغ. پلیته. ذباله. زَم.
افروزه. [ اَ زَ/ زِ ] ( اِ ) فتیله چراغ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). آفروزه. || آنچه بدان آتش گیرانند. آتش گیره. ( فرهنگ فارسی معین ). || شهاب. ( یادداشت دهخدا ). رجوع به آفروزه شود.

فرهنگ فارسی

( آفروزه ) ( اسم ) ۱ - فروزینه گیره آتش زنه . ۲ - فتیل. چراغ پلیته .
فروزینه آتش زنه
آفروزه، آفروزینه، فروزه: آتشگیره، فتیله چراغ
( اسم ) ۱ - آنچه بدان آتش گیرانند آتشگیره. ۲ - فتیل. چراغ .

فرهنگ معین

( آفروزه ) (زِ ) ( اِ. ) ۱ - آتشگیره ، آتش زنه . ۲ - فتیلة چراغ .
(اَ زِ ) (اِمر. ) ۱ - آتشگیره . ۲ - فتیلة چراغ .

فرهنگ عمید

( آفروزه ) ۱. آتشگیره، آتش زنه.
۲. فتیلۀ چراغ.
۱. آتشگیره.
۲. فتیلۀ چراغ.

مترادف ها

wick (اسم)
فتیله، فتیله فندک، افروزه، چیزی که بجای فتیله بکار رود

فارسی به عربی

فتیلة

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

افروزهافروزهافروزه
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_باستان
افروزه : اسم دخترانه فارسی است / معنی افروزه: 1 - آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره؛ 2 - شهاب