افروزاندن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) (افروزانید افروزاند خواهد افروزانید بیفروزان افروزاننده افروزانیده ) ۱ - روشن کردن درخشان ساختن . ۲ - مشتعل کردن شعله ور ساختن .
سوزاندن یا تابان و فروزنده گردایندن
فرهنگ عمید
۲. درخشان کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید