افرنجن

لغت نامه دهخدا

افرنجن. [ اَ رَ ج َ ] ( اِ ) دست...، همان دست ابرنجن و دست ابرنجین و دست اورنجن. ابوریحان آرد: ماه دلالت دارد بر مروارید... دست افرنجنها و انگشترها. ( از التفهیم ). دست آورنجن. دست ابرنجن. ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران