افرق

لغت نامه دهخدا

افرق. [ اَ رَ ] ( ع ص ) اسب که یک ران آن از دیگری بلندتر آمده باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آن اسب که یک سرین وی برتر باشد از دیگر. ( مهذب الاسماء خطی ). اسبی که یک سرونش بوده. ( تاج المصادر بیهقی ). || خروس که تاج سر وی شاخ شاخ شده باشد. ( آنندراج ): دیک افرق ؛ خروس که تاج وی شاخ شاخ شده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آن خروس که دو خوجه دارد. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || مرد که موی پیشانی یا ریش او از هم جدا و متفرق باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آن مرد که موی سر و محاسن وی به دو شاخ باشد. ( تاج المصادر بیهقی ). || خروس سپید. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || تکه ای که میان خایه های آن دوری بود. ( ناظم الاطباء ). تکه که میان دو خایه وی دوری باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، فُرُق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اسب باریک خایه. || مرد کفته لب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || از یکدیگر دور. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).

افرق. [ اَ رَ ] ( ع اِ ) مرد یکچشم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

مرد یکچشم .

پیشنهاد کاربران

بپرس