افرسب. [ اِ رَ ] ( اِ ) تیر.( ناظم الاطباء ). شه تیر. ( آنندراج ). || چوب بزرگ بام خانه که نام دیگرش شه تیر است. و مخفف آن فرسپ است. ( فرهنگ نظام ). شه تیر مکان. ( آنندراج ). چوبی باشد که بام خانه را به آن پوشند. ( فرهنگ سروری ): از گرانی اگر شوی بر بام بام و افرسب جمله خورد کنی.
؟ ( از فرهنگ نظام ).
مخفف آن فرسب : سر و پاش چون آبنوسی فرسب چو خم آورد بگذرد از دو اسب.