افراض

لغت نامه دهخدا

افراض. [ اِ ] ( ع مص ) عطا دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ). || فریضه گردانیدن جهت کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بحد نصاب رسیدن ستور در عدد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بحد نصاب رسیدن مال و مواشی در عدد. ( آنندراج ). بدان حد رسیدن مال که زکوة در وی فریضه گردد. ( تاج المصادر بیهقی ). بدان حد رسیدن مال که زکوة در او واجب آید. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

جیره ومقرری دادن بکسی ، بحد نصاب رسیدن رمه که زکات بر آن واجب شود
۱ - ( مصدر ) جیره و مقرری بکسی دادن . ۲ - ( مصدر ) بحد نصاب رسیدن رمه و واجب شدن زکات بر آن .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) جیره و مقرری به کسی دادن . ۲ - (مص ل . ) واجب شدن زکات بر مال . ۳ - جدا کردن چیزی برای کسی .

پیشنهاد کاربران

بپرس