افراسیاب لر

لغت نامه دهخدا

افراسیاب لر. [ اَ ب ِل ُ ] ( اِخ ) همان افراسیاب اتابک از اتابکان لر است.رجوع به این کلمه و تاریخ غازان ص 105 و 106 شود.

فرهنگ فارسی

همان افراسیاب اتابک از اتابکان لر است .

پیشنهاد کاربران

زمانیکه وفات ارغون شاه در اصفهان فاش شد
قزل و سلغرشاه پسران حسام الدین دلاوری نمودند و اصفهان را بدست آوردند�و بنام افراسیاب سکه ضرب کردند که افراسیاب لُر پادشاه است.
افراسیاب لُر از این موقعیت استفاده کرد و درصدد از میان بردن مغولان برآمد.
...
[مشاهده متن کامل]

اﺗﺎﺑﻚ اﻓﺮاﺳﻴﺎب درﭼﻨﻴﻦ وﻗﺘﻰ، اﻳﻦ ﻓﺮﺻﺖ را ﻏﻨﻴﻤﺖ ﭘﻨﺪاﺷﺖ و ﺳﺒﺐ دوﻟﺖ ﺧﻮد اﻧﮕﺎﺷﺖ. اﻗﺮﺑﺎى ﺧﻮد را به اﻣﺎرت، وﻻﻳﺎت، از ﺣﺪود ﻫﻤﺪان ﺗﺎ ﻛﻨﺎر درﻳﺎى ﻓﺎرس ﻧﺎﻣﺰد ﻛﺮد و ﻋﺰم اﺳﺘﺨﻼص داراﻟﻤﻠﻚ ﻣﻐﻮل ﺟﺰم ﮔﺮداﻧﻴﺪ.
ﺟﻼل اﻟﺪﻳﻦ ﭘﺴﺮ اﺗﺎﺑﻚ ﺗﻜﻠﻪ را ﺑﺮ ﺳﺒﻴﻞ ﻳﺰک ﺑﺎ ﻟﺸﻜﺮ ﺑﺪرﺑﻨﺪ ﻛﺮﻩ رود ﻓﺮﺳﺘﺎد.
ﺑﺎ ﭼﻬﺎر ﺻﺪﻩ از ﻫﺰارﻩ اﻣﻴﺮ ﺗﻮراک ﺑﺮﺧﻮردﻧﺪ و ﺟﻨﮓ درﭘﻴﻮﺳﺘﻨﺪ.
ﺷﻜﺴﺖ ﺑﺮ ﻣﻐﻮل آﻣﺪ. ﻟُﺮان ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺑﺴﻴﺎر ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ.
منبع: تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی
قوم لُر به سرداری افراسیاب لُر مقابل مغولان ایستادگی کرد و در نبرد با مغولان کشته شد.
درکتاب ریاض الفردوس خانی، صفحه ۲۴۴ ، آمده: باشقاقان شیراز به کمک مغولان رفتند و با افراسیاب لُر جنگیدند!
دکتر برتولد اشپولر درکتاب تاریخ مغول در ایران صفحه ۱۶۷ می نویسد: باشقاق های شیرازی به کمک مغولان رفتند تا با لرها بجنگند!
حتی آبش خاتون حاکم فارس ( شیراز ) بجای مقاومت برابر مغولان، با فرمانده مغول ازدواج کرد.
مورخین رسمی کشور درکتاب تاریخ دوره راهنمایی، فصل دوازده، آمده: با تدبیر والی فارس ( آبش خاتون ) و اتابکان لُر، مغول ها نتوانستند وارد قسمت جنوب و جنوب غربی ایران ( بختیاری، لُرستان و فارس ) شوند
پناهی سمنانی درکتاب چنگیز چهره خونریز تاریخ، به نقل از دیترامون و ابن بطوطه نوشته: آثار خرابی در لُربزرگ ندیدم.
اتابک هزاراسپ با سلطان محمدخوارزمشاه دارای روابط حسنه بود. سلطان محمد خوارزمشاه به دنبال روابط نزدیکی که با اتابک افراسیاب لُر داشت، دختر او را برای پسرش غیاث الدین پیرشاه گرفت.
بعدها وقتی سلطان محمد خوارزم شاه از برابر حمله مغولان به سوی غرب عقب نشینی می کرد، اُمرای عراق عجم را احظار کرد تا با آنان مشورت نماید و برای مقابله با مغولان راه حلی مناسب بیابد.
اتابک نصرةالدین هزاراسپ نیز که در این ایام از جمله مهم ترین حکام منطقه لُربزرگ، محسوب میشد در شمار اینان بود. وقتی اتابک هزاراسپ به حضور سلطان رسید، سلطان محمد خوارزمشاه نسبت به وی نهایت احترام را مرعی داشت و با وی مشورت کرد
قاضی احمد تتوی در تاریخ اَلفی، جلد پنج، صفحه ۳۶۸۲ می نویسد: ملک نصرةالدین هزاراسپ لُر، چون برسید سلطان محمد خوارزمشاه او را به اعزاز و اکرام تمام پیش طلبیده، دراین واقعه از وی مشورت طلبید.
ملک هزاراسپ گفت که: صلاح در آن است که کوچ کنیم و میانه لُر و فارس کوهی است به غایت منیع و حصین که آنرا تنگ تکو گویند، ولایتی است پر نعمت و علف، آن را پناه خود سازیم و از لُر و فارس و شبانکاره صدهزار مرد پیاده جمع کنیم و چون مغول برسد دل قوی در برابر ایشان رویم و کارزار مردانه کنیم.
نظر نصرةالدین هزاراسپ درست بود زیرا سپاه مغولان بیشتر سواره بودند و در دشت قدرتشان چند برابر بود ولی در گذرگاه های تنگ کوهستان، مجالی برای مانور جنگی و شیوه نبرد مورد قبول مغولان نبود.
در واقع هدف نصرةالدین هزاراسپ لُر، این بود که با سنگربندی در تمام مداخل کوه، سپاه مغول را مستأصل کند با چنین شرایطی سلطان قادر میشد تا از روی فرصت و تأمل کار جنگ با مغول را پیش ببرد و درصورت اضطرار، سپاهیان سلطان می توانستند از چند جهت به ولایت فارس، خوزستان و درون لُرستان که بهترین موقعیت طبیعی را برای مستأصل کردن نیروهای دشت آشنای مغول داشت، عقب نشینی و فرار نمایند.
داوود بن محمد مولف تاریخ بناکتی درصفحه ۳۶۸ ، رای و نظر نصرةالدین هزاراسپ لُر، را درست می داند و آن را می پسندند. سلطان خوارزمشاه این نقشه جنگی را بەدلیل نامعلومی نپذیرفت گویا رقبای سیاسی اتابک هزاراسپ مانند اتابک سعد سلغری که در سلطان خوارزمشاه نفوذ رای داشت به وی چنین بیان داشت که نصرةالدین هزاراسپ براساس رقابتی که با سلغریان دارد، قصد دارد با کشاندن سلطان به آن منطقه، از پیروزی احتمالی بر مغولان درجهت تحقق نیات خود بهره برداری نماید
اما واقعیت چیز دیگری بود. سلطان محمد خوارزمشاه در شرایطی قرار داشت که از قدرت و امکانات محدودتری نسبت به گذشته برخوردار بود و درصورتی که پیشنهاد هر یک از اُمرا را می پذیرفت، در واقع به نوعی پناه جویی و توسل به یک امیر تن در داده بود، امری که رنجش یا مخالفت سایر اُمرای قدرتمند را بەدنبال داشت.
از این رو سلطان محمدخوارزمشاه در شرایطی که امکان انتخاب دیگری نداشت، اعلام کرد برنامه وی آن است که در همان منطقه باقی بماند و با جمع آوری سپاهیان به گرد خود، مقاومت در برابر مغولان را در آن منطقه سازمان دهد. اما اندکی بعد که هنوز سلطان کاری صورت نداده بود، پیروزی های سریع مغولان و پیش روی آنان به سوی ری، جبهه مقاومت درحال شکل گیری بر گرد سلطان خوارزمشاه را تضعیف و از هم پاشید.
اتابک_نصرةالدین_هزاراسپ روابط دوستانه خود با خوارزمشاهیان را حفظ کرد درتاریخ جهانگشای جوینی، جلد ۲ ، صفحه ۱۵۳ آمده: وقتی جلال الدین خوارزمشاه از هند به ایران فرار کرد در لُربزرگ مورد استقبال اتابک نصرةالدین هزاراسپ قرار گرفت.
وقتی که غیاث الدین برادر جلال الدین در جریان نبرد با مغولان در ری شکست خورد به نزد اتابک هزاراسپ فرار کرد. اتابک لُر هم بنا به ملاحظاتی که از جلال الدین داشت وی را اندکی بعد به بغداد فرستاد.
ادموند باسورث درتاریخ کمبریج، جلدپنج، صفحه ۳۱۲ ، می نویسد: در سال ۶۲۵ ، هنگامی که جلال الدین و غیاث الدین برای نبرد مهمی در نزدیک اصفهان با مغولان آماده شدند، مغولان دو هزار سوار را جهت تهیه آذوقه و علیق به کوههای لُرستان فرستادند، سلطان جلال الدین و نصرةالدین هزاراسپ نیز با گماردن سه هزار سوار، آنها را ( مغولان ) در بازگشت اسیر کرد

بپرس