ای بتاج و تخت شاهی وارث افراسیاب
گرد فتح و نصرت از نعل سم افراس یاب
از تجمل نعل زرین ساز مر افراس را
کز تجمل نعل زرین ساختن افراسیاب
عکس ماه نو فلک بر آب دریا افکند
تا همه مشعل شوند از بهر تو افراس آب
چشمه ماء حیات دشمنانت خشک شد
ز آب دریارنگ تیغ تو که خون دارد حباب.
سوزنی.
گر آید برزم تو افراسیاب شماریش کمتر ز افراس آب.
( از شرفنامه ).
|| اسب آبی. ( ناظم الاطباء ). در لغت محمودی اسب دریائی را گویند. ( شعوری ).