افرازی

لغت نامه دهخدا

افرازی. [ اَ ] ( حامص ) بلندی. ارتفاع :
ای دیو دوان چرا نمی بینی
از جهل نشیب دهر از افرازی.
ناصرخسرو.
|| درازی. || فراخی. ( ناظم الاطباء ). || بالایین. بالایی : موسی ( ع ) عصا را بینداخت ، ماری گشت عظیم و دهان باز کرد و آهنگ تخت فرعون کرد و لب زیرین به زیر تخت فرعون کرد و لب افرازی بر زبر کوشک بیکبار فروبرد. ( ترجمه طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

بلندی ارتفاع

پیشنهاد کاربران

افرازی به معنای تاجر یا کسی که ۴۰ تا شتر داره
ترشحی ، مواد افرازی=مواد ترشحی

بپرس