افراخ

لغت نامه دهخدا

افراخ. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فَرخ ، چوزه و ریزه ازهر حیوان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

افراخ. [ اِ ] ( ع مص ) چوزه بیرون آوردن مرغ و بیضه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دارای چوزه گردیدن مرغ. ( ناظم الاطباء ). با بچه شدن مرغ. ( تاج المصادر بیهقی ). || شکافته شدن تخم و بیرون آمدن چوزه. ( ناظم الاطباء ). || بیرون گردیدن ترس و بیم از دل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زائل شدن بیم. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بیرون گردیدن ترس و بیم از دل و زائل گردیدن ترس. ( آنندراج ). || زائل کردن بیم. ( تاج المصادر بیهقی ). || آشکار گشتن کار. || پیدا کردن راز نهانی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

چوزه بیرون آوردن مرغ و بیضه دارای چوزه گردیدن مرغ .

فرهنگ عمید

= فَرْخ

پیشنهاد کاربران

بپرس