افد


معنی انگلیسی:
strange

لغت نامه دهخدا

افد. [ اَ ف ِ ] ( ص ، اِ ) بمعنی افتد است که شگفت و عجب و تعجب باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). غریب. عجیب. ( یادداشت دهخدا ). افدستا. ( از برهان ). درپهلوی اود یعنی عجیب شگفتی آور. ( از حاشیه برهان چ معین ). || ستایش کننده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). رجوع به افتد و مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 321 شود.

افد. [ اَ ف َ ] ( ع مص ) شتابی کردن. ( آنندراج ). شتاب کردن. ( المصادر زوزنی ). || درنگ نمودن. از اضداد است. ( آنندراج ). || نزدیک گشتن. ( آنندراج ). نزدیک شدن. ( المصادر زوزنی ). || ( ع اِ ) مدت و غایت. ( آنندراج ).

افد. [ اَ ف ِ ] ( ع ص ) شتابنده. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شگفت، عجب، عجیب، شگفت آور
( صفت ) عجیب شگفت آور.
شتابنده

فرهنگ معین

(اَ ) (ص . ) عجیب ، شگفت آور.

فرهنگ عمید

شگفت، عجب، عجیب، شگفت آور.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

افدافدافدافدافد

بپرس