افتتاح کردن


برابر پارسی: گشودن

معنی انگلیسی:
dedicate, inaugurate, open, to inaugurate

واژه نامه بختیاریکا

در کردن

مترادف ها

open (فعل)
گشودن، روشن شدن، شکفتن، باز کردن، گشادن، افتتاح کردن، اشکار ساختن، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن

inaugurate (فعل)
گشودن، اغاز کردن، دایر کردن، بر پا کردن، افتتاح کردن، براه انداختن

فارسی به عربی

افتتح

پیشنهاد کاربران

بپرس