افتاب خوردن

فرهنگ فارسی

( آفتاب خوردن ) ( مصدر ) ۱ - در معرض شعاع آفتاب قرار گرفتن . ۲ - سیاه شدن بجهت ماندن در آفتاب . ۳ - رنج کشیدن .

مترادف ها

bask (فعل)
حمام افتاب گرفتن، افتاب خوردن، با گرمای ملایم گرم شدن

فارسی به عربی

تشمس

پیشنهاد کاربران

آفتاب را به گز پیمودن: [عامیانه، کنایه ] کوشش بی هوده کردن.
آفتاب خوردن: [عامیانه، کنایه ] سختی کشیدن.
در زبان ترکی استانبولی می شود: گونش لنمک

بپرس