افام

لغت نامه دهخدا

( افآم ) افآم. [ اِف ْ ] ( ع مص ) فراخ گردانیدن رحل و پالان را از آنچه که بود. ( از ناظم الاطباء ). گشاد گردانیدن رحل و پالان و افزون بر آن. ( از اقرب الموارد ).
افام. [ اَ ] ( اِ ) فام و رنگ. ( ناظم الاطباء ). مرادف فام یعنی رنگ. ( از فرهنگ فارسی معین ). || قرض و وام. ( ناظم الاطباء ). اوام.

افام. [ اِ ] ( ع مص ) فراخ ترگردانیدن رحل و پالان را از آنچه که بود. ( منتهی الارب ). رجوع به اِفآم شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قرض دین .
فراخ تر گردانیدن . رحل و پالان را از آنچه که بود .

فرهنگ معین

( اِ ) ( اِ. ) وام ، دین .
( اَ ) ( اِ. ) رنگ .

فرهنگ عمید

= وام

دانشنامه آزاد فارسی

اِف اِم
رجوع شود به:مدوله سازی بسامد

پیشنهاد کاربران

بپرس