( افاصة ) افاصة. [ اِ ص َ ] ( ع مص ) سخن گفتن بنرمی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). نرم و آشکار گفتن سخن. ( مؤید الفضلاء ). نرم گفتن. هویدا گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). آشکار گفتن. ( آنندراج ). آشکار گفتن کلام. ( از اقرب الموارد ). و به این معنی واوی است و بیشتر با مای نفی استعمال شود.یقال : ماافاص بکلمة؛ ای ماتکلم و ماابان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || رهانیدن سخن و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رها ساختن سخن. ( از اقرب الموارد ). به این معنی یایی است. ( ناظم الاطباء ). یقال : قبضت علی ذنب العنب فافاص من یدی حتی خلصت ذنبه. ( منتهی الارب ). || انداختن کمیز را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). یقال : افاص ببوله ؛ ای رمی به. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). بول انداختن. ( از اقرب الموارد ). || بیان کردن. به این معنی یایی باشد.( ناظم الاطباء ). بیان کردن. ( منتهی الارب ). هویدا و آشکار کردن سخن. ( از اقرب الموارد ). || واماندن انگشتان از گرفتن چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال : افاصت الید اذا تفرجت اصابعهاعن قبض الشی ٔ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ناتوان بودن انگشتان از گرفتن چیزی. ( از اقرب الموارد ). تقول : افاص الضب عن یده ؛ اذا انفرجت اصابعه عنه فخلص. «ما لک عنه مفیص »؛ ای محید و معدل. ( اقرب الموارد ).