اغول

/~Aqol/

لغت نامه دهخدا

( آغول ) آغول. ( اِ ) آغل. زاغه. || چشم آغول ؛ چشم آغیل.
اغول. [ اَ ] ( اِمص )بگوشه چشم نگریستن. ( انجمن آرای ناصری ). از روی خشم و غضب بگوشه چشم نگریستن باشد. ( آنندراج ). از روی خشم و قهر بگوشه چشم نگریستن باشد. ( برهان ). نگریستن از روی خشم و قهر بگوشه چشم. آغول. ( ناظم الاطباء ). و رجوع شود به آغول و آغیل و چشم آغول و چشم آغیل.

اغول. [ اَ وَ ] ( ع ص ) عیش اغول ؛ زندگانی باناز ونعم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زندگانی آسان و فراخ. ( از اقرب الموارد ). یقال : هو فی عیش اغول ؛ او در عیشی فراخ است. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || ختنه ناکرده. ج ، غول. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).

اغول. [ ] ( اِخ ) بایدو.... پسر طرغای و نواده هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت و بمخالفت با گیخاتو قیام کرد و سرانجام لشکریان گیخاتو را شکست داد و خود او فراری و کشته شد. ( از تاریخ مغول عباس اقبال ص 251 ).

فرهنگ فارسی

( آغول ) ( اسم ) نگریستن بگوش. چشم از روی غضب چشم آغول چشم غله.
آغل زاغه
باید و .... پسر طرغای و نواده هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت .

فرهنگ معین

( آغول ) ( اِ. ) زاغه .

پیشنهاد کاربران

آغول ؛ اگر بخواهیم در گام اول از قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری به مفهوم این کلمه ورود کنیم کلمه ی عقل به راحتی قابل مشاهده می شود.
حرف ( آ ) یا ( ع ) در این کلمه باب ورود به ساختمان کلمه برای رسیدن به عالم معنای درونی این کلمه می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

حروف اصلی در کلمه ی آغول جهت ایجاد مصدر و بن واژه برای انشعاب و ساخته شدن کلمات دیگر دو حرف ( ق ل ) می باشد.
علت نگارگری حرف ( ق ) به صورت ( غ ) در کلمه ی آغول به خاطر عینیت مفهوم این کلمه منطبق با واقعیت فیزیکی کلمه می باشد مثل کلمه ی غار که دارای دهانه و درب ورودی می باشد و نقاشی حرف ( غ ) نیز منطبق با شرایط فیزیکی غار می باشد.
در واقع در مبحث نگارش حروف و حتی نقطه ها نیز حکمت های فراوانی وجود دارد که نیاز به تحقیق بیشتری در این مورد هست.
( مثل کلمه ی علم که حرف ( ع ) باب ورود به کلمه می باشد و مصدر آن لم به معنی مالامال بودن می باشد و از این مصدر کلمه ی لامپ ایجاد شده است که حرف ( پ ) در کلمه ی لامپ باب خروج برای رفتن به سمت یک ساختمان دیگر از کلمات به نام لمبوندن به معنی خوراک دادن می باشد و کلمه ای که دارای هر دو باب باشد کلماتی مثلی پلمپ و المپیک می باشد. )
کلمه ی عقل به معنی ایجاد کننده ی قِل و قُل یا قیل و قال در یک غالب چند بعدی و یا ابزاری برای تشخیص حد و حدود جهت در امان ماندن و ایجاد امنیت دارای بار معنایی می باشد.
اصطلاح قل و زنجیر به مفهوم محدود شدن نیز یک اصطلاح رایج مرتبط با این مطلب می باشد.
یعنی کلمه ای مثل قل و قول به معنی گفتن نیز این سخن را برای ما دارد که گفتن و صحبت و کلام باید دارای حد و حدود و یک غالب باشد.
در فرهنگ عرب به اون بند و طنابی که به پای چهارپایان بسته می شود برای ایجاد محدودیت حرکت، عقال گفته می شود.
حتی کلمه ی بغل با ترجمه و برگردان آغوش به معنی حصار امن و محدوده ی ایمن می باشد .
البته مدل ساختمان کلمه ی بغل که حرف ( ب ) معنای بودن را به عنوان باب ورود در کلمه ایجاد می کند به معنی دارای حصار و قلب و غالب مثل مدل ساختمان کلماتی مثل بِلَک بلوک بلنک و. . . می باشد.
تلاقی دو حرف ( ق ) و ( ل ) در ساختمان کلمات باعث ایجاد مفاهیم بسیار زیادی در ابعاد کاربردی مختلف می شود مثل ( غلام کلام اَکل قلم قلعه قله قلب غالب قلیل قایل قلدر غلط و. . . )
اگر هم از زاویه ی بازچینی و بازخوانی به روش معکوس برای فهمیدن کاربرد کلماتی که با دو حرف ( ق ل ) ساخته می شوند نگاهی داشته باشیم کلماتی مثل لاک و بلوک و لوکیشن و لگاریتم و. . . قابل مشاهده است.
کلمه ی لگاریتم نیز که در علم ریاضیات بسیار رایج می باشد در واقع غالب و مرز و محدوده ی اعداد را بر مبنای یک نظم مشخص به ما نشان می دهد.
در واقع کلماتی که اینچنین حساب شده و دقیق در علوم مختلف و در مکالمات در جایگاه کاربردی مختلف متناسب با کاربردشان رایج شده است معلوم است که از جانب شخصی به امر پرودگار عالم، مدام در حال تلاش و نظارت و جانمایی این کلمات در زبانهای مختلف برای درک بهتر حقایق هستی است.
پس کلمه ی آغول به معنی حصار و دوربندی که دارای دروازه ی ورود و خروج باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.

میشه گفت مع الوصف آغول گوسفندها
لانه مرغ وخروس ها
از طوایف بلوچ شهرستان سرباز که شاخه ای از طوایف دهانی دینارزهی و نبات زائی که آغال هم ازهمین طوایف است .