اغوا

/~eqvA/

مترادف اغوا: اغفال، تحریض، تحریک، تشجیع، تشویق، فریب، وسوسه

برابر پارسی: فریب دادن، گمراه کردن

معنی انگلیسی:
debauchery, allurement, cozenage, enticement, instillation, seduction, subornation, temptation, persuasion

لغت نامه دهخدا

اغوا. [ اِ ] ( از ع ،اِمص ) مأخوذ از تازی. گمراهی. ضلالت. گمراه کردگی. اضلال. فریب. وسوسه. پند و نصیحت بد. برانگیختگی و تحریک و تحریض بر کارهای بد. ( ناظم الاطباء ). اغواء. گمراه ساختن و رجوع به اغواء شود : محمودیان از دم این مرد [ غازی ] می باز نشد و حیلت و تضریب و اغوا میکردند. ( تاریخ بیهقی ص 230 ). امروز آن را [ قدرخان ] تربیت باید کرد تا... مجاملت در میانه بماندو اغوایی نکند. ( تاریخ بیهقی ). در اغواء و اغراء اوتحریض بر محارست و مغالبت ناصرالدین تضریبی می زد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 197 ). و هر یکی را بر قهر و قمع آن دیگری اغرا کرد و اغوا نمود. ( تاریخ قم ص 8 ).
- اغوا کردن ؛ اضلال کردن. گمراه کردن.( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) از راه بردن گمراه کردن بیراه نمودن .
ماخوذ از تازی گمراهی ظلالت گمراه کردگی .

فرهنگ عمید

گمراه ساختن، از راه به در بردن، گول زدن.

مترادف ها

seduction (اسم)
فتنه انگیزی، اغوا، فریبندگی، فتنه، گول زنی، گمراه سازی

instigation (اسم)
فتنه انگیزی، تحریک، اغوا

sophistication (اسم)
کمال، اغوا، تحریف، سفسطه، دلفریبی

allurement (اسم)
تطمیع، فریب، اغوا

enticement (اسم)
تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن

temptation (اسم)
فریب، اغوا، ازمایش، امتحان، خواست، فریبندگی، فتنه، وسوسه

seducement (اسم)
فریب، اغوا، وسیله اغوا

incitation (اسم)
محرک، تحریک، اغوا، انگیزش، انگیزه، تهییج، وادارسازی

inveiglement (اسم)
فریب، اغوا

فارسی به عربی

اغراء , تحریض

پیشنهاد کاربران

مدل آوا و تلفظ حرف غ بگونه ای است که بینابین حرف ق و خ تلفظ می شود. مثل کلمه ی مغز مغازه مخازه مخزن خزانه. این مدل تلفظ از حرف غ در لهجه کردهای کردستان ما در حال حاضر وجود دارد. همچنین حرف ( و ) در قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( ف ) می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغوا اغفا غفا غفار غافل غفلت اخفا خفا خفی مخفی خفیف خف خفه خفتن
اغوا اخفا ؛ خفتن و غافل شدن از یک چیز مهم و پرداختن به یک چیز کم ارزش تر یا بی ارزش و نتیجه یک چنین رویه ای خار و خفیف شدن و از رشد افتادن را در پی دارد. مرتبط با کلمه ی غی به معنی سقوط "قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ"
غفار خفار ؛ کم کننده و خفیف کننده ی گناهان گذشته
استغفار استخفار ؛ طلب کم کردن و پنهان و خفیف کردن گناهان
خفتن ؛ خفیف کردن خستگی کم کردن ناتوانی

تطمیع . . .
_________
بلندپروازی مردی اغواگربسوءنیت چربید.
خیمه زدبرروی باورها، به سخن فیل هواکردن. .
. . . . . .
باانجام افعال بدبرای انجام یک کارخوب. .
غَوَی: اغواء مرحله ای است که انسان به وسوسه شیطان عمل کرده و گمراه می شود. وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ، آدم با خوردن میوه ممنوعه، وسوسه شیطان را در مورد خود انجام داد و اغواء شد. انسان وقتی با اغواء
...
[مشاهده متن کامل]
در تسلط شیطان قرار گرفت، هدف اصابت اغواهای پیاپی شیطان قرار می گیرد. "قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ" مراد از غَی همان گمراهی های پیاپی شیطان در اغوای انسان یا همان تولید ظلمت از ظلمت است.

برانگیختن، تطمیع، تحرییص، به دام انداختن، وادار کردن
اغوا
وسوسه ، تحریک، تحریک به انجام کارهای بد
مثلا میگه پیشنهادش خیلی اغوا کننده بود، یعنی خیلی وسوسه کننده بود
اغوا در مورد چیزی بکار میبرن که داره وسوسه ت میکنه و قلقلکت میده
نه اینکه گمراه و گولت بزنه
کنایه از :
" خام کردن "
یعنی جلوگیری از رشد
یعنی کسیو گول زدن با رفتارات رام کردن
گول زدن. . . . به طمع انداختن. . . .
اِغوا یعنی شیره مالیدن و گول زدن کسی، دوز و کلک سوار کردن
گمراه کردن و فریب دادن کسی
گم کردن هدف ولی گم کردن راه ضال
سرکش کردن، به سرکشى کشاندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس