اغناء

لغت نامه دهخدا

اغناء. [ اَ ] ( ع اِ ) رختهای عروسان. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

اغناء. [ اِ ] ( ع مص ) بی نیاز کردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). توانگر کردن کسی را وبی نیاز گردانیدن. توانگر گردانیدن. ( المصادر زوزنی ). نائب بسنده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفایت کردن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).نائب کافی شدن و کفایت کردن. ( از اقرب الموارد ). یقال : «اغنی عنه غناء فلان ، و مغناه و مغناته ؛ اذا ناب عنه و اجزاه مجزاه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به این معنی با «عن » متعدی شود. || واداشتن و بازداشتن کسی را. ( المصادر زوزنی ) دور داشتن و بازداشتن کسی را. به این معنی با «عن » متعدی شود: اغنی عنه کذا؛ نحاه و بعده. ( از اقرب الموارد ). || فائده دادن. ( یادداشت مؤلف ). مایغنی عنک هذا؛ ای مایجدی عنک. ( اقرب الموارد ). و ما اغنی فلان شیئاً؛ای لم ینفع فی فهم و لم یکف مؤنة. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

اغناء ؛ فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
نَقم نقب ؛ مفهوم این کلیدواژه را از طریق دو قانون از قانون و قواعد ایجاد کلمات می توانیم از صندوقچه ی این کلمه به راحتی بیرون بکشیم.
...
[مشاهده متن کامل]

یک ؛ قانون لاتین و تلاطم حروف در پاتیل کلمات

دو ؛ قانون بازچینی و بازخوانی حروف معکوس جهت پی بردن به کاربری و بار مخالف کلمه.
در شروع تحلیل و تفسیر این کلمه یک جمله با این مضمون اگر بخواهیم بنویسیم می تواند ما را به درک بهتر مفهوم این کلمه کمک کند ؛
( مُقَنّی نقمی زد و دست به قنوت شد
قنات غنی شد و چشمه ی هور درختشید. )
در صندوقچه ی کلمه ی نقم، حقایق و مفاهیمی از قبیل ؛
( شیرینی امتداد تونل حفره دالان سوراخ چشمه اغنا شدن غنی شدن جاری شدن قانون قناعت داشتن مکان نابغه نخبه و. . . ) منطبق بر عالم واقع قابل مشاهده است.
در کلمه ی نقم حرف م در قانون قلب ها به دلیل نقطه ی مشترک در محل صدور آوا جهت منقلب شدن مفهوم کلمه ی نقم به سمت یک کلمه ی دیگر در موقعیت کاربردی متفاوت قابل تبدیل به حرف ب می باشد.
فلذا کلمه ی نقم قابل منقلب شدن و خیز برداشتن به سمت کلمه ی نقب نغبه نخبه و نابغه می شود.
اصطلاح نقم زدن در شغل مقنی گری و ایجاد قنات برای حالتی می باشد که مقنی بخواهد میل چاه هایی که برای دسترسی به یک سفره ی آب در زیر زمین حفر نموده بخواهد این میل چاه ها را به همدیگر راه بدهد و نغ و نغب و نخ و نخبی از جریان آب ایجاد کند و این سفره را به سطح زمین جاری کند.
بر همین مبنا و بر اساس مفهوم کلمه ی نخب و نغب، منشعب از بن واژه ی کلمه ی مقنی و نقم، مفهوم کلمه ی نخبه و نابغه در حالتی ایجاد می شود و به شخصی اطلاق می شود که با تقنین قانون در حالت ها و موقعیت های کاربردی مختلف منطبق بر عالم واقع با نقم زدن بخواهد یک جریانی از نور و یک جریانی از سفره و خان کرم الهی به سمت بندگان خدا جاری کند و نعمات خداوند متعال را به دست بندگانش برساند.