اغناء
لغت نامه دهخدا
اغناء. [ اِ ] ( ع مص ) بی نیاز کردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). توانگر کردن کسی را وبی نیاز گردانیدن. توانگر گردانیدن. ( المصادر زوزنی ). نائب بسنده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفایت کردن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).نائب کافی شدن و کفایت کردن. ( از اقرب الموارد ). یقال : «اغنی عنه غناء فلان ، و مغناه و مغناته ؛ اذا ناب عنه و اجزاه مجزاه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به این معنی با «عن » متعدی شود. || واداشتن و بازداشتن کسی را. ( المصادر زوزنی ) دور داشتن و بازداشتن کسی را. به این معنی با «عن » متعدی شود: اغنی عنه کذا؛ نحاه و بعده. ( از اقرب الموارد ). || فائده دادن. ( یادداشت مؤلف ). مایغنی عنک هذا؛ ای مایجدی عنک. ( اقرب الموارد ). و ما اغنی فلان شیئاً؛ای لم ینفع فی فهم و لم یکف مؤنة. ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید