اغلمش. [ اُ ل ُ م ُ ] ( اِخ ) نام پادشاهی از ترکستان. ( از مدار و شروح و بعضی محققین بنقل غیاث اللغات ) ( آنندراج ). یکی از پادشاهان ایران. ( ناظم الاطباء ) : خلیفه را با امیر مکه وحشتی افتاده بود، جماعتی را از ایشان [ فدائیان خلیفه ] بفرستاد تا او را کارد زنند. فدائیان غلط کردند و بعوض امیر مکه برادر او را کارد زدند و بکشتند و آن حرکت منکر در روز عرفه در دشت عرفات بود و هم از آن فدائیان جمعی را بفرستاد تا اغلمش را در عراق کارد زدند و بکشتند. و اغلمش را سلطان نزدیک اتابک اوزبک فرستاده بود و اغلمش خویش را بنده و برکشیده سلطان میدانست. ( جهانگشای جوینی ). ابن اثیر ذیل حوادث سال 612 هَ. ق. آرد: در این سال منکلی حکمران همدان و توابع بدست سپاهیان خلیفه و اوزبک امیر آذربایجان که علیه منکلی متحد شده بودند، شکست خورد و قلمرو حکمرانی میان فاتحان تقسیم شد و اوزبک متصرفات خود را به اغلمش که از موالی و یاران برادر خود بود، سپرد و او را والی آنجا کرد. ( از کامل ابن اثیر ج 12 ص 141 )سرهنگ زاده ای را بر در سرای اغلمش دیدم. ( گلستان ).
فرهنگ فارسی
مملوک برادر اتابک اوزبک ابن محمد جهان پهلوان بود و در نزد محمد خوارزمشاه مقامی ارجمند حاصل نمود و عاقبت بدست فدائیان اسماعیلی کشته شد ( ابن الاثیر ضمن وقایع سال ۶۱۴ - ۶۱۲ )