اغلف

لغت نامه دهخدا

اغلف. [ اَ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) هر چه در غلاف باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنچه در غلاف باشد. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || قلب اغلف ؛ دل که حفظچیزی نکند، گویی که بغلاف فروپوشیده است. ج ، غُلف. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و منه قوله تعالی : «قلوبنا غلف » . ( منتهی الارب ). || مرد بی ختنه. ( آنندراج ). ختنه ناکرده. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( تاج المصادر بیهقی ):رجل اغلف ؛ مرد بی ختنه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).و فی الحدیث : «اختنوا اولادکم... فان الارض تضج الی اﷲ من بول الاغلف ». ( مکارم الاخلاق طبرسی ). || زندگانی فراخ. ( آنندراج ): عیش اغلف ؛ زندگانی فراخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شمشیر غلاف کرده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چرک گوش. || تراش ناخن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

هر چه در غلاف باشد . آنچه در غلاف باشد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ختنه نشده را اَغلَف می گویند.
اغلف با تعبیرهای دیگری نیز همچون اَقلف، اَغرل، اَرغل، اَعرم، اَغرم و اَغدر آمده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس