اغضاب. [ اِ] ( ع مص ) بخشم آوردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خشمگین ساختن : اغضبه ؛ حمله علی الغضب. مغاضبه. ( از اقرب الموارد ). || بیرون انداختن آنچه در چشم است : اغضبت العین ؛ قذفت ما فیها. ( از اقرب الموارد ).