اغضا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. چشم پوشی کردن، چشم پوشیدن از چیزی.
پیشنهاد کاربران
اغضاء. [ اِ ] ( ع مص ) چشم فروخوابانیدن . ( آنندراج ) . چشم فروخوابانیدن و نزدیک کردن پلکها را بهم . یقال : اغضنی عنه اغضاءً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . نزدیک گردانیدن پلکها رابهم و فروبستن آنها
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
را آنچنان که چیزی را نبیند: اغصی الرجل عینه اغضاءً؛ قارب بین جفینها و طبقها حتی لایبصر شیئاً. ( از اقرب الموارد ) . پلکهای چشم بیکدیگرنزدیک آوردن . ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) . || تاریک گردیدن شب یا پوشانیدن شب همه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . تاریک شدن شب و گفته اند: فراگرفتن تاریکی شب همه چیز را. ( از اقرب الموارد ) . یقال : �اغضی علینا اللیل �. فهو غاض علی غیر قیاس و مغض علی الاصل لکنه قلیل . ( از اقرب الموارد ) . تاریک شدن شب . ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) . || خاموش شدن و ظاهر نکردن : اغضی علی الشی ٔ اغضاءً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . خاموش شدن و ظاهر نکردن . ( آنندراج ) . سکوت کردن . و از این معنی سپس در بردباری بکار رفته است چنانکه گفته می شود: اغضی علی القذی ؛ اذا صبر و امسک . عفواً عنه . ( از اقرب الموارد ) . || طرفه بستن و بازگردانیدن ازکسی : اغضی عنه . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . چشم بستن و باز گردانیدن . ( آنندراج ) . بازداشتن یا برگردانیدن از چیزی : اغضی عنه طرفه ؛ سده او صده . ( از اقرب الموارد ) . || چشم پوشی . ( غیاث اللغات ) . آسان فراگرفتن ( کذا ) . ( این کلمه و معنیی که برای آن ذکر گردیده در نسخه ٔ دیگر از ترجمان ذکر نشده . در سایر کتب لغت عرب اغضاء آمده ولی بمعانی دیگر ) . ( ترجمان علامه جرجانی ص 16 ) : از جانب سلطان بر آن هفوات اغضا میرفت . ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 241 ) . سلطان مدتی بر آن اقاویل اغضا می نمود. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 435 ) . امروز که کفران نعمت آغاز کرد و در رعایت لوازم حقوق و صیانت رونق سریر اغضا و اغماض نمود، بعزل او مثال باید داد. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 39 ) . منکوقاآن خواست که چنانک عادت محمود او بود اغضا و اغماضی واجب دارد. ( جهانگشای جوینی ) . سلطان نیز از آنجا که شمول عفو و اغضاء او بود از زلات او بار سوم عفو کرد. ( جهانگشای جوینی ) . سلطان عفو و اغضا کرد و از عثرات او تجاوز و اغماض واجب داشت . ( جهانگشای جوینی ) . معلوم شد که پسر دروغی فرستاده است الا آنک حضرت پادشاه وقت کشف آن تلبیس نفرمودند و اغضا و مواراتی رفت . ( جهانگشای جوینی ) . چند منشور که باقی بود مشتمل بر استمالت و اظماد ایشان دیدم و از آن بوفور اغضا و اغماض و سلامت طلبی سلطان استدلال گرفت . ( جهانگشای جوینی ) .