اغصاص

لغت نامه دهخدا

اغصاص. [ اِ ] ( ع مص ) اندوهگین گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اندوه دار ساختن کسی را بر چیزی : اغصه بکذا؛جعله یغص به. ( از اقرب الموارد ). || تنگ گردانیدن زمین بر کسی. یقال : اغص علینا الارض ؛ اذا ضیقها. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تنگ ساختن زمین را بر کسی : اغص علینا الارض ؛ ضیقها. ( از اقرب الموارد ). || طعام و جز آن در گلو ماندن.( آنندراج ). تنگ گرفتن طعام بر کس پس درماندن در گلوی او. ( از ناظم الاطباء ): اغصصته بالطعام فغص به. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اندر گلو گیرانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). در گلو گیرانیدن. ( المصادر زوزنی ).

پیشنهاد کاربران