اغشته

/~AqeSte/

مترادف اغشته: ( آغشته ) آمیخته، قاطی، مشوب، آلوده، ملوث، خیسانده، نم کرده

معنی انگلیسی:
mixed, soaked, impregnated, smeary

لغت نامه دهخدا

( آغشته ) آغشته. [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف / نف ) نرم کرده با نم و تری. ترنهاده. خیسانیده. خیس کرده. آغارده. آغاریده. فژغرده. || آلوده. مضمخ. ملطخ. ترکرده. مبلول. || آمیخته. ممزوج. مخلوط. ( از فرهنگها ). || زمین آب داده. ( از برهان ) :
فروبارم خون از مژه چنان
که آغشته کنم سنگ را ز خون.
حکاک.
دو بهره ز توران سپه کشته شد
ز خونْشان زمین چون گل آغشته شد.
فردوسی.
فراوان از ایرانیان کشته بود
ز خون یلان کشور آغشته بود.
فردوسی.
مرا رحمت آید بتو بر ز دل
که از خونت آغشته گشته ست گل.
فردوسی.
از ایرانیان من بسی کشته ام
زمین را بخون چون گل آغشته ام.
فردوسی.
بخون گشته آغشته هامون و کوه
ز بس کشته آمد ز هر دو گروه.
فردوسی.
بهنگام نان شیر گرم آوری
بدان شیر این چرم نرم آوری
بشیر اندر آغاری این چرم خر
چنان چون که گردد بگیتی سمر...
دو هفته سپهر اندرین گشته شد
بفرجام چرم خر آغشته شد.
فردوسی.
بسا شیر مردان که من کشته ام
زمین را بخونْشان برآغشته ام.
فردوسی.
همه دشت از کشته چون پشته گشت
بخون و به خاک اندر آغشته گشت.
فردوسی.
همچو لاله ز خون دل آغشته
متحیر بماند و سرگشته.
عنصری.
عقل با آب رویش آغشته
سهو در گرد دینْش ناگشته.
سنائی.
همه دشت پر خسته و کشته شد
زمین سربسر چون گل آغشته شد.
شرف شفروه.
زمینش به آب زر آغشته اند
تو گوئی در آن زعفران کشته اند.
نظامی.
دلیران جهان آغشته در خون
تو سرپوشیده نَنْهی پای بیرون.
شیخ محمود شبستری.

اغشته. [ اَ غ َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) آمیخته. آلوده. ( برهان ) ( آنندراج ). آغشته. آمیخته. آلوده. ( ناظم الاطباء ). آغشته. ( فرهنگ جهانگیری ). رجوع به آغشته شود. || ترکرده. ( برهان ) ( آنندراج ). زمین ترکرده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به آغشته شود.

فرهنگ فارسی

( آغشته ) ( اسم ) ۱ - خیسانده نم کرده. ۲ - آب داده ( زمین ). ۳ - آلوده .
نرم کرده بانم

فرهنگ معین

( آغشته ) (غَ یا غِ تِ )(ص مف . ) ۱ - خیسانده ، نم داده . ۲ - آب داده . ۳ - آلوده .

فرهنگ عمید

( آغشته ) ۱. آلوده.
۲. ترشده.
۳. آمیخته شده با چیزی.

واژه نامه بختیاریکا

( آغشته ) پِلِهِستِه

مترادف ها

smeary (صفت)
چسبناک، چرب، کثیف، الوده، چرک، لکه دار، اغشته

پیشنهاد کاربران

آغشته از مصدر آغشتن میاد
چه ربطی به سمت داره دقیقن؟
میشه چیزی رو به سمت آغشت
ولی فقط برای سم به کار نمیره
آغشته واژه ای تورکی است که از آغو به چم زهر و سم گرفته شده است دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق کتاب همزه ص120 agu
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی آغشته از ریشه ی واژه ی آگشته فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اغشتهاغشتهاغشتهاغشتهاغشته
آغشته کلمه ای تورکی است که از فعل آغولاشماق به معنی مسموم شدن گرفته شده ریشه آن آغولاش بوده که به شکل آغشته وبه معنی آلوده وارد فارسی شده است لغتنامه شاهمرسی
واژه آغشته
معادل ابجد 1608
تعداد حروف 3
تلفظ 'āqešte
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت )
مختصات ( غَ یا غِ تِ ) ( ص مف . )
آواشناسی 'AqeSte
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 7
واژه آغشته از ریشه ی واژه ی سغدی آغاز است
...
[مشاهده متن کامل]

واژه آغاز از سغدی ( ʾʾγʾz /⁠āγāz⁠/ ) ، از زبان پروتوایرانی *ā - ( "ad - " ) *gaHz - ( "اجرا کردن، شروع کردن" ) ، از پروتو - هندواروپایی *h₂ed - ( “at” ) *g⁽ʷʰ4eh₂ģʰ - ( “wade” ) . با سانسکریت गाह् ( gah، �شیرجه رفتن به داخل، راه رفتن� ) ، اسلوونیایی g�ziti ( �راه رفتن� ) همبستگی دارد.
منابع ها.
Rastorgujeva, V. S. , Edelʹman, D. I. ( 2007 ) Etimologičeskij slovarʹiranskix jazykov [فرهنگ ریشه شناسی زبان های ایرانی] ( به روسی ) ، جلد 3، مسکو: Vostochnaya Literatura، صفحه 261 ↑ Cheung, Johnny ( 2007 ) فرهنگ ریشه شناسی فعل ایرانی ( سری فرهنگ لغت ریشه شناسی هند و اروپایی لیدن؛ 2 ) ، لیدن، بوستون: بریل، ← ISBN، صفحه 96 ↑ Henning, W. B. ( 1939 ) �وامات سغدی در فارسی جدید� در بولتن مدرسه شرق شناسی ، جلد 10، شماره 1، صفحه
فرهنگ سغدی، سغدی - فارسی - انگلیسی پدیدآورنده: شهرزاد فتوحی، بدرالزمان قریب ناشر: فرهنگان - ۱۳۸۳.
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

آغارده ، آغازید
از آغاریدن به چم خیس شدن ، ترشدن گرفته شده
با آغوش همریشه هست
smeared

بپرس