اغشت

لغت نامه دهخدا

اغشت.[ اَ غ َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان برغان ولیان کرج ، از شهرستان کرج. این ده 260 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات ، انگور، سیب زمینی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. مزرعه فرینگ جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

پیشنهاد کاربران

واژه آغشت
معادل ابجد 1706
تعداد حروف 5
تلفظ 'āqešte
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت )
مختصات ( غَ یا غِ تِ ) ( ص مف . )
آواشناسی 'AqeSte
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
واژه آغشت از ریشه ی واژه ی سغدی آغاز است
...
[مشاهده متن کامل]

واژه آغاز از سغدی ( ʾʾγʾz /⁠āγāz⁠/ ) ، از زبان پروتوایرانی *ā - ( "ad - " ) *gaHz - ( "اجرا کردن، شروع کردن" ) ، از پروتو - هندواروپایی *h₂ed - ( “at” ) *g⁽ʷʰ4eh₂ģʰ - ( “wade” ) . با سانسکریت गाह् ( gah، �شیرجه رفتن به داخل، راه رفتن� ) ، اسلوونیایی g�ziti ( �راه رفتن� ) همبستگی دارد.
منابع ها.
Rastorgujeva, V. S. , Edelʹman, D. I. ( 2007 ) Etimologičeskij slovarʹiranskix jazykov [فرهنگ ریشه شناسی زبان های ایرانی] ( به روسی ) ، جلد 3، مسکو: Vostochnaya Literatura، صفحه 261 ↑ Cheung, Johnny ( 2007 ) فرهنگ ریشه شناسی فعل ایرانی ( سری فرهنگ لغت ریشه شناسی هند و اروپایی لیدن؛ 2 ) ، لیدن، بوستون: بریل، ← ISBN، صفحه 96 ↑ Henning, W. B. ( 1939 ) �وامات سغدی در فارسی جدید� در بولتن مدرسه شرق شناسی ، جلد 10، شماره 1، صفحه
فرهنگ سغدی، سغدی - فارسی - انگلیسی پدیدآورنده: شهرزاد فتوحی، بدرالزمان قریب ناشر: فرهنگان - ۱۳۸۳.
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

بپرس