اغذیه

/~aqziye/

برابر پارسی: خوراک ها، خوراک ها، خوردنی ها

لغت نامه دهخدا

( اغذیة ) اغذیة. [ اَ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ غذاء. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ غِذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). ج ِ غِذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی. ( از اقرب الموارد ).
- اغذیه سازی ؛ کارخانه ای که مواد غذائی می سازد.
- اغذیه فروشی ؛ فروختن مواد غذائی.
- || دکانهایی که مواد غذائی و بخصوص مشروبات الکلی می فروشند.

فرهنگ فارسی

خوردنی ها، خوراکها، جمع غذائ
( اسم ) جمع عذائ خوردنیها خورشها خوراکها .
جمع غذائ بمعنی طعام چاشت خلاف عشائ .

فرهنگ معین

(اَ یِ ) [ ع . اغذیة ] (اِ. ) جِ غذاء، خوردنی ها.

فرهنگ عمید

= غذا

مترادف ها

food (اسم)
خورد، قوت، غذا، طعمه، خورش، اغذیه، خوراکی، خوان، خوردنی، خوراک، طعام، خواربار، توشه، اذوقه

provision (اسم)
ماده، شرط، بند، قید، اغذیه، علوفه، توشه، تهیه، قوانین، تدارک، شرط کردن

board (اسم)
تخته، تابلو، هیئت مدیره، اغذیه، میز غذا، غذای روی میز، میزشور یادادگاه، هیئت عامله یا امنا، هیئت بازرگانی، تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح

فارسی به عربی

وقود

پیشنهاد کاربران

بپرس