لغت نامه دهخدا
- اغذیه سازی ؛ کارخانه ای که مواد غذائی می سازد.
- اغذیه فروشی ؛ فروختن مواد غذائی.
- || دکانهایی که مواد غذائی و بخصوص مشروبات الکلی می فروشند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع عذائ خوردنیها خورشها خوراکها .
جمع غذائ بمعنی طعام چاشت خلاف عشائ .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
خورد، قوت، غذا، طعمه، خورش، اغذیه، خوراکی، خوان، خوردنی، خوراک، طعام، خواربار، توشه، اذوقه
ماده، شرط، بند، قید، اغذیه، علوفه، توشه، تهیه، قوانین، تدارک، شرط کردن
تخته، تابلو، هیئت مدیره، اغذیه، میز غذا، غذای روی میز، میزشور یادادگاه، هیئت عامله یا امنا، هیئت بازرگانی، تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید