اغذی

لغت نامه دهخدا

اغذی. [ اَ ذا ]( ع ن تف ) غذادهنده تر. مغذی تر. ( یادداشت بخط مؤلف ): قال الجالینوس : هو [ ای البلوط ] اغذی من جمیعالحبوب. ( قانون ابن سینا مقاله ثانیه از کتاب ثانی چ طهران ص 171 ). و الذی لیس بشدید الحموضة [ من الحماض ] اغذی. ( ابن البیطار ). و لبن النساء اجلی و اغذی من سائرالالبان. ( ابن البیطار ). و الطبیخ الذی یکون فی قدور الذهب اغذی و امر واضح فی الجواب و اطیب. ( میدانی ).

فرهنگ فارسی

غذا دهنده تر . مغذی تر

پیشنهاد کاربران

بپرس