اغداق. [ اِ ] ( ع مص ) بسیارقطره گردیدن باران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بسیار شدن قطره های باران. ( از اقرب الموارد ). || پرآب شدن چشمه : اغدق العین ؛ غزرت. ( از اقرب الموارد ). || فراخ معیشت شدن : اغدق العیش ؛ اتسع. ( از اقرب الموارد ). || پرنعمت شدن زمین : اغدق الارض ؛ اخصبت. ( از اقرب الموارد ).