اغتماط. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) پیشی گرفتن بعد پیشی گرفتن کسی در دویدن : اغتمط اغتماطاً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دویدن با کسی و سبقت گرفتن او را بعد از سبقت گرفتن وی در آغاز. ( از اقرب الموارد ). || فروگرفتن کسی را بسخن و چیره گردیدن بر وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برتری یافتن بر کسی و چیره گردیدن بر وی در سخن : اغتمط فلاناً بالکلام ؛ علاه فقهره. ( از اقرب الموارد ). || بیرون رفتن پس نشانش ناپدید گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خارج شدن پس اثر آن ناپدید گردیدن.تقول : خرجت شاتنا فاغتمطت فما رأینا لها عیناً ولا اثراً. ( از اقرب الموارد ). || خوار شمردن کلام را: اغتمط بالکلام ؛ احتقره. ( از اقرب الموارد ).