اغتماز

لغت نامه دهخدا

اغتماز. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) طعن کردن بر کسی و عیب نمودن. یقال : فعلت شیئاً فاغتمز فلان علی ؛ ای طعن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).طعن کردن بر کسی. یقال : فعلت شیئاً فاغتمزه فلان ؛ ای طعن علی فیه و وجد بذالک مغمزاً. ( از اقرب الموارد ). بکاری بر کسی عیب کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). کار کسی را عیب کردن. ( یادداشت مؤلف ). || سست شمردن کلام کسی را: اغتمز الکلمه ؛ استضعفها. یقال : سمع منی کلمة فاغتمزها فی عقله. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران