اغترار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) فریفته گردیدن. یقال : اغتر به. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). فریب خوردن بگمان امن بودن و محفوظ نماندن : اغترّ بکذا؛ خدع و ظن به الامن فلم یتحفظ. ( از اقرب الموارد ). || غافل و بی خبر شدن و بغفلت افتادن. یقال : اغتررت یا رجل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بر غفلت کسی آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یقال : «اغتره ؛ ای اتاه علی غرة منه ». ( منتهی الارب ). بر غفلت آمدن کسی را: اغتر فلانا؛ اتاه علی غرة. ( از اقرب الموارد ). || غفلت کسی را خواستن : اغتر الرجل ؛ طلب غرته ای ؛ غفلته. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) فریفته شدن فریب خوردن مغرور شدن . ۲ - ( اسم ) فریفتگی .
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) فریفته شدن ، فریب خوردن ، مغرور شدن . ۲ - (اِمص . ) فریفتگی .