اغتراب


معنی انگلیسی:
travelling abroad

لغت نامه دهخدا

اغتراب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) از دیار خویش دور گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دور ماندن و برکنده شدن از میهن. ( از اقرب الموارد ). || دربیگانگان نکاح کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ازدواج کردن با غیر خویشاوندان. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) از دیار خویش دور شدن غریب و مسافر گشتن .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - از دیار خویش دور شدن . ۲ - با بیگانگان ازدواج کردن .

فرهنگ عمید

به غربت افتادن، از دیار خود دور شدن، به بیگانگان پیوستن.

پیشنهاد کاربران

جلای وطن کردن و به غربت یا غرب دلبستن است و قتی اردشیربابکان برای خوش گذرانی ملت بر خلاف میل مغان وکاهنان زردشتی از پادشاه هندوستان تقاضای لولی و نوازنده نمود وکشاورزان و بنداران را امر کرد هنگام برداشت
...
[مشاهده متن کامل]
محصول نیم درصدبه هنرمندان بدهند پس گروه کثیری به امپراتوری ایران که از تاتارستان و بالکان تا مرز یونان واز جنوب تا شمال افریقا بود سکونت گزیدند چون در میان پارسیان غریب بودند به غربت معروف شدند

به غربت رفتن
از شهر و دیار خود دور شدن
جلای وطن کردن
خر نبیند هیچ هندستان به خواب
خر ز هندستان نکردست اغتراب
✏ �مولانا�