اغتراب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) از دیار خویش دور گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دور ماندن و برکنده شدن از میهن. ( از اقرب الموارد ). || دربیگانگان نکاح کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ازدواج کردن با غیر خویشاوندان. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) از دیار خویش دور شدن غریب و مسافر گشتن .
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - از دیار خویش دور شدن . ۲ - با بیگانگان ازدواج کردن .
فرهنگ عمید
به غربت افتادن، از دیار خود دور شدن، به بیگانگان پیوستن.