اغتتام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) تخمه زده گردیدن : اغتتم الرجل اغتتاما؛ تخمه زده گردید آن مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بسیار خوردن چندانکه ازپری شکم رنج برد: اغتتم الرجل ؛ اکثر من الاکل حتی اخذه الغیم من کرب الکظة. ( از اقرب الموارد ). || زیارت بسیار نمودن چندان که درمانده و ملول گرداند کسی را . ( آنندراج ).