لغت نامه دهخدا
اغازه. [ اَ زَ / زِ ] ( اِ ) افزاری است کفش دوزان را. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
نام دست افزاریست کفشگرانرا
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
آغازه : این واژه ازساخته های این کمترین
و به آرِش ، چم و معنای مطلع در چکامه ودیریازه یا
غزل وقصیده است وآن بیت ودبیره نخستین آنهاست.
مطلع تازی است
و آغازه ، تواندبودکه برابرواژه مطلع باشدیعنی دمیدنگاه وآغاز چکامه ودیریازه!
... [مشاهده متن کامل]
بیت ودبیره دوم رانیزحسن مطلع گویند که میتوان برابرواژه پارسی آن را،
نیکآغازه یاخوش آغازه گفت!
تاکه قبول افتدوچه درنظرآید! - - > فرجامه، >دیریاز
و به آرِش ، چم و معنای مطلع در چکامه ودیریازه یا
غزل وقصیده است وآن بیت ودبیره نخستین آنهاست.
مطلع تازی است
و آغازه ، تواندبودکه برابرواژه مطلع باشدیعنی دمیدنگاه وآغاز چکامه ودیریازه!
... [مشاهده متن کامل]
بیت ودبیره دوم رانیزحسن مطلع گویند که میتوان برابرواژه پارسی آن را،
نیکآغازه یاخوش آغازه گفت!
تاکه قبول افتدوچه درنظرآید! - - > فرجامه، >دیریاز
آغازه. ( اِ ) صفحه یِ اصلی ِ یک وب نامه، وبگاه یا حتا پویشگر ِ وب. نخستین صفحه ای که با باز کردنِ یک صفحه یِ وب یا برنامه یِ پویشگر ِ وب، پیش ِ رویِ ما قرار می گیرد.