اغاز شدن


معنی انگلیسی:
begin, break, commence, dawn, originate

مترادف ها

dawn (فعل)
اغاز شدن

begin (فعل)
شروع کردن، اغاز کردن، اغاز نهادن، اغاز شدن، پرداختن

فارسی به عربی

ابدا , فجر

پیشنهاد کاربران

بپرس