اعکام

لغت نامه دهخدا

اعکام. [ اِ ] ( ع مص ) یاری دادن در بار بستن. ( منتهی الارب ). یاری دادن در بار کردن. ( ناظم الاطباء ). یاری دادن بر بار بستن. ( تاج المصادر بیهقی ). یاری دادن کسی را در بستن بار. ( از اقرب الموارد ).

اعکام. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عِکم ، بمعنی تنگ که باربا آن بندند و لنگه بار. و منه یقال فی المثل : «هماعکما عیر»؛ ای عدلاه. یضرب للمثلین. ( از اقرب الموارد ). ج ِ عِکم ، تنگ بار. ( آنندراج ). ج ِ عِکم ، بمعنی باربند و تنگ بار. ( منتهی الارب ). و رجوع به عکم شود.

پیشنهاد کاربران