اعود

لغت نامه دهخدا

اعود. [ اَع ْ وَ ] ( ع ن تف ) سودمندتر، یقال : هذا اعود علیک ؛ ای انفع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سودمندتر. ( آنندراج ). || بازگردنده تر. ( یادداشت بخط مؤلف ).

اعود. [ اَع ْ وُ ] ( ع اِ ) ج ِ عود، بمعنی چوب و شاخه که از درخت قطع شده باشد و جز آن. ( از اقرب الموارد ). ج ِ عود. ( المنجد ). اعواد. عیدان. ( اقرب الموارد ). و رجوع به اعواد شود.

فرهنگ فارسی

جمع عود بمعنی چوب و شاخه که از درخت قطع شده باشد و جز آن .

پیشنهاد کاربران

بپرس