اعواق
لغت نامه دهخدا
اعواق. [ اِع ْ ] ( ع مص ) سپری شدن. ( ناظم الاطباء ): اعوق بی الدابة او الزاد اعاقة؛ سپری شد. ( منتهی الارب ). از سفر بازماندن : اعوق بی الدابة او الزاد اعواقاً؛ قطع؛ ای عجزت عن السفر. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید