اعناک. [ اِ ] ( ع مص ) بند نمودن در را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بستن در را. ( از اقرب الموارد ). || تجارت جامه نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . تجارت درها ( ابواب ) کردن. ( از متن اللغة ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). || در ریگ بسیار رسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در ریگزار پرریگ واقع شدن. ( از اقرب الموارد ). اعناک. [ اَ ] ( اِخ ) شهرکی است در نواحی حوران از توابع دمشق. ( از معجم البلدان ).